نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

فضل الله روزبهان خنُجی معروف به اصفهانی در قرن دهم هجری به هنگامی زندگی می کرد که بعد از مرگ تیمور (920هـ) امپراتوری او دچار تجزیه شده بود و پادشاهی های جدیدی در شرق جهان اسلام شکل گرفته بودند. روزبهان اصفهانی از شاگردان دوانی بود و در شیراز تحصیل علم کرد. کتاب مهم او سلوک الملوک نام دارد که آمیزه ای از سیاست نامه و شریعت نامه است. او می کوشد نظریه ی حکومت دینی را با اوضاع زمان خود که دستگاه خلافت برافتاده بود و قدرت در دست پادشاهان بود وفق دهد.
روزبهان اصفهانی مثل همه ی شریعت نامه نویسان معتقد است که بدون وجود امام هیچ کار عمومی و دینی شکل قانونی ندارد. به عبارت دیگر وجود امام شرط قانونی بودن هر کار در قلمرو عمومی است. تمام مقامات حکومتی منصوب امام هستند. هر حاکم شایسته را که بر مردم حکمرانی دارد می توان خلیفه خداوند و سایه ی او بر زمین به حساب آورد. او تا آنجا پیش می رود که هر صاحب قدرتی را امام می خواند و فقط به لحاظ آرمانی می گوید که بهتر است چنین کسی درستکار باشد. چنین کسی جانشین پیامبر محسوب می شود. او نه تنها صاحب شوکت بلکه نمادِ حاکمیت شریعت است. لازم نیست که امام افضل مردمان و از قریش باشد؛ همچنین مهم نیست که ایرانی یا ترک باشد. تنها چیزی که او را امام می کند قدرت و تدبیر است. اگر کسی بر مردم مسلط شد همین که بنا به شریعت حکومت کند امام محسوب می شود و بر مسلمانان است که از او اطاعت کنند و او را جانشین پیامبر بخوانند:
«سلطان در عرف شرع کسی است که بر مسلمانان مستولی باشد به حکم شوکت و قدرت لشکر و علما گفته اند واجب است اطاعت امام و سلطان هرچه امر و نهی کند مادام که مخالف شرع نباشد، خواه عادل باشد و خواه جائر، و واجب است نصیحت او به حسب قدرت و جایز است که گویند او را خلیفه و امام و امیرالمؤمنین و خلیفه رسول الله صلی الله علیه و سلم و جایز نیست که او را خلیفه الله گویند(1)».

جایگاه علما

روزبهان اصفهانی غیر استنادهای نقلی درباره ی ضرورت حکومت و شکل آن به دلیل های عقلی نیز رجوع می کند. استدلال او را به صورت زیر می توان خلاصه کرد. انسان موجودی مدنی الطبع (اجتماعی) است و نیازهایش در جامعه برآورده می شود. از آنجا که انسانها دارای نیروی شهوت و خشم هستند، ممکن است بر یکدیگر ستم و تعدی روا دارند. پس ناگزیر باید عادلی باشد که از جور و بی عدالتی جلوگیری کند. چنین عادلی شرع است. شرع را نیز کسی به اجرا می گذارد که به نیروی شوکت و تدبیر بر مردم مستولی شده است.
روزبهان اصفهانی با توجه به واقعیات زمان از افضل و مجتهد بودن «امام» خود چشم می پوشد و به جای آن شاه را به بهره گیری از یاری و مشورت علما فرامی خواند. روزبهان اصفهانی می خواهد نهاد دینی را در مقابل نهاد دولتی تقویت کند و آن را به یک تأسیس مهم برای اداره ی بخشهایی از امور جامعه تبدیل کند. او به پادشاه توصیه می کند چگونه مقامی را به عنوان «صدر» برای واسطه بین پادشاه و علما تعیین کند و در امر اجتهاد از رأی مجتهدان بهره گیرد. او مجتهدان را از مصاحبت پادشاه برحذر می دارد زیرا در مصاحبت پادشاه بیم فساد و زیان است.

پی نوشت ها :

1. نقل از آن لمبتون، دولت و حکومت در دوره ی میانه ی اسلام، ترجمه ی علی مرشدی زاد(تهران، نشر تبیان، 1379)، ص 214-215.

منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز